رابطه عاشقانه؛ از آزادی تا گفتوگو
اجتماعي
بزرگنمايي:
پیام خراسان - یک دکترای فلسفه گفت: نخستین ویژگی مشترک همه عشقها گرهخوردن خوشبختی یا بدبختی فرد با دیگری است؛ به تعبیری محبوب ما داخل مرز ما میآید و خوشبختی و بدبختی او تبدیل به خوشبختی و بدبختی ما میشود.
به گزارش ایسنا- منطقه خراسان، محمود مقدسی در نشستی با عنوان «اخلاق در روابط عاشقانه» که در سازمان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، در مورد تعریف اخلاق اظهار کرد: اخلاق مجموعهای از ارزشها و باید و نبایدهای عقلانی در مورد افعال و ترک فعلهای ارادی و تحت شرایطی افعال و ترک فعلهای غیرارادی در نسبت با خود یا دیگری است. اخلاق متفاوت از بایدها و نبایدهای دینی است. هر چند، این دوهمپوشانیهایی با یکدیگر دارند، اما الزاماً یکی نیستند. این بایدها و نبایدها از بایدها و نبایدهای قانونی هم متفاوت است. قانون میتواند اخلاقی یا غیراخلاقی باشد. همچنین باید و نبایدهای اخلاقی از باید و نبایدهای عرفی هم متفاوت است؛ آنچه که عرف خوب یا بد میداند میتواند اخلاقی یا غیراخلاقی باشد.
وی با تاکید بر اینکه «سلب آزادی دیگری و از بینبردن هویت عملی او نارواست»، عنوان کرد: هویت عملی یعنی فرد چیزهایی را انجام میدهد و میتوانیم آن چیزها را به او منتسب کنیم. به طور مثال هنگامی که یک فرد اختلال روانی حاد داشته باشد هویت عملی او زیر سوال میرود و ما رفتارهای فرد را به او نسبت نمیدهیم و از او نمیرنجیم. همچنین اگر فرد تحت داروهای روانگردان باشد، هویت عملی او سلب شده است. هر کاری که هویت عملی یک فرد را بگیرد به نظر میرسد کاری غیراخلاقی است.
این پژوهشگر افزود: به تعبیر دیگری تقلیلدادن افراد به ابزار یا شیئی برای خواستههای ما و به تعبیری انسانیتزدایی از او غیراخلاقی است. هنگامی که انسانیتزدایی میکنیم هر کاری در قبال آن فرد، شدنی است؛ مثلا کاری که نازیها با یهودیها میکردند. ابتدا بنگاههای خبری و دستگاههای تبلیغی از عدهای انسانها آرامآرام انسانیتزدایی میکنند و آنها را تبدیل به موجوداتی میکنند که کثیف هستند و نمیفهمند و سپس هر عمل غیراخلاقی در حق آنها روا دانسته میشود؛ بنابراین تقلیل فرد به ابزار یا شیء و انسانیتزدایی غیراخلاقی است.
مقددسی با اشاره به اینکه «خودفریبی و دروغگویی در اغلب شرایط معمولی ما انسانها نارواست»، بیان کرد: خودفریبی اخلاقاً نارواست و این موضوع قلمرو اخلاق را گسترش میدهد. عموما در فلسفه اخلاق، اخلاق در قبال دیگری است اما افرادی هم هستند که به اخلاق در قبال خود قائل هستند. به نظر میآید ما در قبال خود باید و نبایدهای اخلاقی داریم و یکی از آنها خودفریبی است.
این مترجم خاطرنشان کرد: واردآوردن رنج غیرضروری به دیگران غیراخلاقی است، اما ممکن است ما ورزشکار و سلامت باشیم اما فردی که معلول است از اینکه نمیتواند شبیه ما باشد رنج میکشد. این رنج، رنجِ ناگزیر است. ما این رنج را وارد نکردیم و فرد به دلیل کاستی خود رنج میکشد. این رنج غیراخلاقی نیست، زیرا ما کار غیراخلاقی انجام ندادهایم. در زندگی روزمره از این نوع رنجها که افراد به دلیل کاستیهای خود میکشند بسیار داریم. ما مسئول این رنجها نیستیم. اگر بخواهیم احساساتیگری در قلمرو اخلاق داشته باشیم ممکن است خود را مسئول این رنجها بدانیم. ما اگر سانتیمانتالیسم باشیم قلمرو اخلاق را آنقدر بزرگ میکنیم که مایه رنج خودمان میشود.
یک عشق رمانتیک چه ویژگیهایی دارد؟
مقدسی در مورد تجربه عاشقانه بیان کرد: رابرت نوزیک در مقالهاش در کتاب درباره عشق، برای یک عشق رمانتیک بین مرد و زن که یک عشق دو طرفه نیز هست، سه ویژگی را برمیشمارد. اوعنوان میکند نخستین ویژگی مشترک همه عشقها گرهخوردن خوشبختی یا بدبختی فرد با دیگری است؛ به تعبیری محبوب ما داخل مرز ما میآید و خوشبختی و بدبختی او تبدیل به خوشبختی و بدبختی ما میشود. این گرهخوردن خوشبختی ما با دیگری هزینههایی ایجاد میکند که گاهی تاب پرداخت آنها را نداریم.
وی با اشاره به اینکه «نشئه عاشقی یعنی جایی که حس میکنید همان جایی هستید که باید باشید، کاری را میکنید که باید بکنید و امور لذتبخش و جدی زندگیتان یکی میشود»، عنوان کرد: در نشئه عاشقی گرهخوردن بدبختی و خوشبختی فرد با دیگری خیلی پذیرفتنی و بدیهی است، اما واقعیت این است کمی بعد که نشئه عاشقی پایین میآید، کمکم این گرهخوردن مسئلهساز میشود. زمانی که گردوغبار عاشقی فرو میریزد و واقعیتها آشکار میشود و اینجاست که راهنمای خودکار عاشقی از کار میافتد و ما برای ادامه کار به اخلاق نیاز پیدا میکنیم.
آزادی شرط تحقق یک رابطه عاشقانه است
این مترجم بیان کرد: ویژگی دوم گرو گذاشتن استقلال و آزادی ما با دیگری است. آزادی شرط تحقق یک رابطه عاشقانه است. کسی نمیتواند شما را به زور عاشق کند. در ابتدای عاشقی ناگزیریم آزاد باشیم و انتخاب کنیم. هر چقدر هم بگوییم عشق اتفاق است و پیش میآید، اما اینگونه نیست و هیچ کس نمیتواند ما را عاشق کند؛ بنابراین با آزادی و اختیار وارد این تجربه میشویم، اما وقتی وارد تجربه عاشقی میشویم شروع به تفویض اختیار به دیگری میکنیم؛ مثلاً در مورد اینکه کجا زندگی کنیم، با چه افرادی دوست باشیم و... با نظر معشوق اقدام انجام میدهیم.
وی ادامه داد: در تجربه عاشقی فرد حق و قدرت خود را محدود میکند و از آن به بعد دیگر نمیتواند برخی تصمیمات را به تنهایی بگیرد. این موضوع از زوجی به زوج دیگر فرق میکند و بستگی به بزرگی «مای عاشقانه» آنها دارد. زوجین معمولاً در ابتدا تصمیماتی که به تنهایی میگیرند بسیار کم است. انگار هر کدام از زوجین حق تصمیمگیری را به خزانه عاشقی واریز و سرمایهگذاری میکند و این لازمه گرهخوردن خوشبختی افرد با یکدیگر است؛ زیرا نمیشود که یک فرد تصمیم بگیرد و دیگری هزینه این تصمیم را بپردازد.
مقدسی عنوان کرد: عاشقی الزاماً به معنای کامیابشدن بیشتر نیست، شاید به معنای ناکامشدن بیشتر هم است؛ زیرا از آن پس فرد نمیتواند حتی تصمیماتی که مربوط به خودش میشود را هم به تنهایی بگیرد.
وی تصریح کرد: ویژگی سوم تجربه عاشقانه ساختهشدن هویت تازه یا مای عاشقانه است. این ما بسیار شورانگیز است و تلاش میکنیم آن ما را بسازیم و از خودمان بیرون بیاییم. دوست داریم به دیگران بگوییم ما، «ما» هستیم. این «ما» فرزند این رابطه تازه است و هر چیز ی که جلوی این ما را بگیرد، میتواند مسئلهساز شود. ما حتی گاهی خود را سانسور میکنیم تا در این مای عاشقانه بمانیم.
در کنار «مای عاشقانه» حیاتخلوتی وجود دارد
این دکترای فلسفه ادامه داد: برای قرارگرفتن در این مای عاشقانه چیزهایی را طرد میکنیم و حیاتخلوتی کنار آن مای عاشقانه میسازیم. چیزهایی در این انباری و حیاتخلوت هست که میتوانند برگردند. در آنجا رازها، تجارب و... را قرار میدهیم که حس میکنیم اگر معشوق بفهمد به مای عاشقانه لطمه میخورد. بسیاری از دروغهای ما در مای عاشقانه در این انباری است.
مقدسی اظهار کرد: یکی از وظایف اخلاقی ما این است که بپذیریم چیزی از جنس فکر یا احساس برای همیشه در آن پشت باقی نمیماند و به نحوی شروع به عملکردن میکند. این عمل، ناگزیر تحت فشار، هزینههای بیشتری هم برای ما و هم معشوق ایجاد میکند. ما در این مای عاشقانه حساسیتهای بیشتری پیدا میکنیم؛ مثلاً اگر معشوق به تنهایی مسافرت رود، عاشق احساس خطر و نگرانی بیشتری میکند، از زمانی که خودش به تنهایی مسافرت میرود یا با هم مسافرت میروند؛ زیرا احساس میکند بخشی از آن ما درحال تجربهای است که تحت کنترل او نیست و این وحشتناک است.
وی گفت: نوزیک در جای دیگری از مقاله خود ادامه میدهد، همچنین فردی که پارهای از مای عاشقانه است، نسبت به مخاطراتی که به طور کلی دیگری را تهدید میکند، حساسیت زیادی دارد تا آنجا که مجبور میشود رابطه را خاتمه دهد؛ یعنی آنقدر دغدغه این مای عاشقانه برای او پررنگ میشود که ترجیح میدهد به منِ خود برگردد.
این پژوهشگر عنوان کرد: این مای عاشقانه به تعبیر آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی، فرصت مواجهه با حقیقت هم هست؛ یعنی من جهان عینی را زندگی نمیکنم، من جهان روانی خود را زندگی میکنم، جهانی که از فیلتر آگاهی و ادارک من بیرون آمده است. وقتی از طریق ادبیات، سینما و... جهانمان را گسترش میدهیم با بهره بیشتری از حقیقت آشنا میشویم و روایت دیگری غیر از روایت شخصی ما به ما عرضه میشود. تجربه عاشقی همین کار را میکند و یک روایت دستاول نزدیک از جهان به ما میدهد که متفاوت از روایت ماست.
هیچ کس به اندازه خودمان در تجربه عاشقی امکان ویرانکردن ما را ندارد
مقدسی اظهار کرد: هسته اصلی تعارضات اخلاقی عاشقی تلاش برای یکیشدن با معشوق است. با جذبهترین چیز در نشئه عاشقی، مسئلهسازترین آن هم است. اینکه ما میخواهیم با معشوق یکی شویم، نه شدنی و نه مطلوب است. اینجاست که دست به خودفریبیها و آسیبرساندنها میزنیم. وقتی چشم باز میکنیم و میبینیم همه این دروغها را به خود گفتهایم، رنج عمیقی میکشیم. احساس شکست در سرمایهگذاری عاشقی میکنیم. هیچکس به اندازه خودمان در تجربه عاشقی امکان ویرانکردن ما را ندارد؛ زیرا جدیترین سرمایهگذاریهایمان را در آنجا انجام میدهیم.
وی در مورد مشکلاتی که در داخل مای عاشقانه اتفاق میافتد و تبعات اخلاقی دارد، اظهار کرد: این ما میتواند در نسبت با دیگرانی که در خارج این ما قرار میگیرند، ما را درگیر مناقشات اخلاقی کند؛ یعنی ما تا قبل از این «ما» منافع دیگران را زیر پا میگذاشتیم، تا به منافع خود برسیم و غیراخلاقی عمل می کردیم. عاشق ابتدای کار به واسطه اینکه از خودخواهیِ خود فراتر میرود و می تواند فرد دیگری را ببیند ممکن است اخلاقیتر شود، نرمخوترشود، اما بعد که مای عاشقانه ساخته میشود، ممکن است عاشق به مرزهای خودخواهی برگردد؛ زیرا تا اینجا به فرد دیگری که معشوق است جا داده و این قدم اول اخلاقیترشدن است اما حالا که ما ساخته می شود، دیگریهایی غیر از مای عاشقانه خارج آن قرار میگیرند و دوباره استعداد غیراخلاقیشدن در ارتباط با افراد خارج از ما به وجود میآید.
این مترجم ادامه داد: به میزانی که سرمایهگذاری بیشتری در مای عاشقانه میکنیم انتظارات بالاتر میرود. این بالارفتن انتظارات استعداد رنجکشیدن ما را هم بالا می برد. هر چقدر هم بگوییم ما برای خودمان این کار را می کنیم، اما واقعیت این است که در عشق رمانتیک و اروتیک، عاشق خودخواهی خود را کنار نگذاشته است. قوام عشق به این است که در آن ارتباط چیزی به ما برگردد؛ آنچیز میتواند لذت، امنیت و... باشد.
مای عاشقی چگونه میتواند آسیب اخلاقی ایجاد کند؟
مقدسی در مورد اینکه «مای عاشقی چگونه میتواند آسیب اخلاقی ایجاد کند»، گفت: به سه طریق میتوانیم با مای عاشقی ارتباط برقرار کنیم؛ یک اینکه آن را وجه مهمی از خود بدانیم؛ یعنی مای عاشقی را محاط در دایره خود بدانیم. آنچه از پدرسالاری یا خودخواهی عاشقانه یاد میشود زمانی است که عاشق و معشوق یک مای عاشقانه ساختند، اما این مای عاشقانه در دل یکی از آنها و در دل عنصر فعالتر و قدرتمندتر رابطه است؛ مثلا فرد میگوید همسرِ من، ماشینِ من، خانه من و... . مواجهه دیگر این است که منِ فرد محاط در مای عاشقانه باشد؛ یعنی مای بزرگ ساخته باشد و منِ فرد در دل آن باشد و چیزی بیرون از آنجا نداشته باشد. این موضوع را می توانیم در مورد شخصیت منفعل یک رابطه عاشقانه تصور کنیم.
وی اضافه کرد: شخصیت منفعل یک رابطه عاشقانه پس از مدتی گویا چیزی از خودش باقی نمیماند و همه آن چیزی که دارد همان مای عاشقانه است. آنجاست که آسیبهای این فرد میتواند زیاد باشد.
برای معشوقمان چیزی بیرون از خودمان باقی بگذاریم
این پژوهشگر و استاد دانشگاه توضیح داد: مواجهه سوم ما با این مای عاشقانه این است که تصور کنیم دو دایره هستند و منطقه همپوشانی هم دارند، اما در خارج از منطقه همپوشانی، یک «من» هم وجود ارد. شاید یکی از وظایف اخلاقی ما این است که چیزی برای معشوقمان بیرون از خودمان و مستقل از خودمان باقی بگذاریم، حتی اگر از او جدا نشویم اما روزی قرار است بمیریم و از این طریق رنجی را بر او تحمیل میکنیم.
این دکترای فلسفه تصریح کرد: به تعبیر دیگری ما میتوانیم مای عاشقانه را در خودمان ببلعیم، در مای عاشقانه بلعیده شویم یا اشتراکی در مای عاشقانه داشته باشیم و خودی هم باقی بگذاریم.
وی بیان کرد: مواجهه سوم مواجههای است که بسیار سخت است. ما تمام تلاش خود را میکنیم که از خود رها شویم و به مای عاشقانه برویم، خیلی سخت است که جلوی این فشار عمیق بایستیم. شاید بتوان گفت مردان یا افراد فعالتر رابطه مواجهه نوع اول را انتخاب میکنند و زنان مواجهه دوم را. اینکه فانتزی هر کسی از عشق چه باشد تعیین می کند کدام مواجهه را انتخاب کند. اگر دو نفر به میزان مشترکی مشارکت و منفعلبودن داشته باشند می توانند مواجهه سوم را بسازند. مواجهه سوم اخلاقیتر، اما دشوارتر است.
چرا مای عاشقانه را میبلعیم یا در آن بلعیده میشویم؟
مقدسی در مورد مواجهه اول و دوم یعنی بلعیدن معشوق و بلعیدهشدن توسط عاشق بیان کرد: اولین چیزی که باعث میشود در مای عاشقانه بلعیده شویم یا آن را ببلعیم این است که کمترین فاصله هم برای ما رنجآور است. در نزدیکشدن به معشوق این شباهتها و جاذبه هاست که ما را میکشاند، اما تفاوتها ما را پس میزند. میخواهیم با معشوق یکی شویم، اما تفاوتها راه را میبندد و اتفاقی که اینجا رخ میدهد، این است که ما با تفاوتهایی مواجه میشویم که باید برای آنها کاری کنیم؛ مثلا خودفریبی میکنیم یا دروغ میگوییم و هزینه ایجاد کنیم.
این پژوهشگر ادامه داد: ما بسیاری مواقع دروغ میگوییم تا اتحاد عاشقانه را بسازیم، اما این دروغ برمیگردد و هزینه خود را به رابطه تحمیل میکند. به نظر میرسد این موضوع غیراخلاقی است که ما این قسمت از خودفریبیهایی را که میتوانیم تشخیص دهیم، کاری برای آنها نکنیم. در این راستا هزینه بزرگتری به ما تحمیل خواهد شد که آن هم از دسترفتن همین عاشقی است. این موضوع وجه غیراخلاقی دیگری هم دارد؛ وقتی میخواهیم فاصله را برداریم و یکی شویم، نه فقط خودمان را تحریف می کنیم که مجبور میشویم دیگری را هم تحریف کنیم و کاری میکنیم که دیگری هم احساساتش را سانسور کند.
مقدسی بیان کرد: دلیل دیگر اینکه باعث میشود معشوق را ببلعیم یا در مای عاشقانه بلعیده شویم این است که ما یکسری فانتزی از معشوق یا رابطه عاشقانه داریم ومعشوق را با آن تصویر ایدهآلمان از معشوق طاق میزنیم. این هم نوعی بلعیدن است. اینجا هم دوباره آزادی معشوق سلب میشود. رنج غیرضروری وارد می کنیم و او را مجبور به انجام کارهایی میکنیم. اینکه چطور میشود در اینجا اخلاقی بود سخت است اما شاید مطالعهکردن، به تجربههای عاشقانه فکرکردن و اجازه گفتوگو به دیگری دادن، تمریندیدنِ دیگری و اینکه بتوانیم در روایتمان از عاشقی تردید کنیم، کمک میکند که اخلاقی تر عمل کنیم.
وی اظهار کرد: مدل سومی که میتواند ما را مجبور کند که غیراخلاقی در رابطه عمل کنیم و مای عاشقانه را ببلعیم این است که ما تصویر آشنایی از زندگی داریم. اغلب با تصویری آشنا از زندگی مواجه هستیم و آن را تکرار می کنیم. از دلایلی که باعث میشود مای عاشقانه تبدیل شود به بلعیدن یکی به نفع دیگری، خودخواهی و پایبندی ما به تصویرهای آشنا از زندگی است.ما هزینه رنجهای آشنای خود را می توانیم بدهیم، اما هزینههای نحوه بودن معشوق را سخت است که بدهیم و به همین دلیل معشوق را میبلعیم. تفاوتهای او را از بین میبریم. در اینجا معشوق باید علایق هنری و... خود را کنار بگذارد، زیرا هزینههایی ایجاد میکند که برای ما آشنا نیست. ما باید به تکرارهایمان در زندگی و الگوهای تکراریمان فکر کنیم؛ به هزینههایی که برای ما آشنا هستند و هزینه هایی که آشنا نیستند؛ به تفوت هایی که داریم و به بهای امنیت در رابطه عاشقانه آنها را کنار میگذاریم.
گفتوگو عنصر اصلی بقای یک رابطه عاشقانه
این دکترای فلسفه با اشاره به اینکه «نتیجه اخلاقی عملکردن در حوزه عاشقی بقای رابطه عاشقانه است و وقتی خود و دیگری از بین نروند، رابطه اخلاقیتر و ماندگارتر میشود»، گفت: در هر دوگانهای امکان راه سومی هم وجود دارد که روانشناسان از آن تعبیر به مصالحه میکنند و مصالحه خلاقیت میخواهد. بین «امنیت» و «تفاوت» میشود به مصالحه رسید؛ به شرط اینکه خلاقانهتر عمل و گفتوگو کنیم. گفتوگو عنصر اصلی بقای یک رابطه عاشقانه و اخلاقیترشدن آن است.
وی توضیح داد: بیایم برای مصالحه، گفتوگو کنیم. از گفتوگو و تبعات آن نترسیم. از روآمدن تفاوتها نترسیم. ما به طور فرهنگی یاد گرفتیم در مورد یکسری چیزها حرف نزنیم، زیرا شرمآلود، ترسناک و تابو است. مگر آدمها با یکدیگر در مورد اینکه فلان میل را دارند حرف میزنند؟! مگر کسی که عاشق است میشود در عین اینکه عاشق است از فرد دیگری هم خوشش بیاید؟! مگر عاشق ممکن است از معشوق خسته هم شود؟ و... . بله همه اینها ممکن است.
تفاوتهای روانشناختی ممکن است تبدیل به تعارضات و آسیبهای اخلاقی شود
وی ادامه داد: وقتی در رابطه عاشقانهمان سر تفاوتهای روانشناختی گفتوگو نمیکنیم و به هر قیمتی میخواهیم بمانیم، تفاوتهای روانشناختی تبدیل به تعارضات و آسیبهای اخلاقی میشود، زیرا به هر قیمت میخواهیم در رابطه بمانیم و تفاوتهایمان را به رسمیت نمیشناسیم.
مقدسی خاطرنشان کرد: ما در رابطه عاشقانه حتی زمانی که معشوق را نمیبلعیم و بلعیده نمیشویم و حتی زمانی که در کنار معشوق قدم میزنیم و تفاوتها را به رسمیت میشناسیم و حتی زمانی که بالغانه ارتباط عاشقی برقرار میکنیم، در معرض سطح دیگری از باید و نبایدهای اخلاقی یا امکان رنجدادن و از رنجکشیدن هستیم و آن، جایی است که ما انتظارات معشوق را از خود بالا میبریم.
وی افزود: ما یکسری انتظارات را از معشوق بالا میبریم و خود را کامیابکنندهتر از هر جای دیگری نشان میدهیم. ما انسان غیرمعمولی را پیش معشوق تصویر میکنیم. قطعاً او هم به ما واکنش خوب نشان میدهد و لذت آن را می بریم، اما ما چه کردیم که این نفع را بردیم. ما انتظارات را بالا بردیم. این بالابردن انتظارات باعث میشود خودمان را در نظام معنایی متفاوت قرار می دهیم؛ در اینجا معانی چیزها، ارتباطات و اتفاقات عوض میشود؛ مثلاً دیررسیدنها سر قرار، بیخبریها و... به بیتوجهی ترجمه میشوند. به واسطه بالابردن انتظارات معشوق رنجهایی را به او وارد میکنیم.
این مترجم بیان کرد: باید بپذیریم که در رابطه عاشقانه به خودشناسی جدیدی میرسیم که معشوق علت شناخت است، نه علت ایجاد. تحمل این ناسازه شناختی برای ما سخت است. در اینجا به معشوق میگوییم او از ما آن چیزی را که هستیم ساخته، در صورتی که او از ما این را نساخته بلکه او فقط ما را لمس کرده و تا وقتی کسی ما را لمس نکند، زاویهها و زخمهایمان مشخص نمیشود.
انتهای پیام
-
شنبه ۲ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۱:۴۱
-
۳۹ بازديد
-
ایسنا - اجتماعی - خراسان رضوی
-
پیام خراسان
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/172106/