دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال:
امروز حوزههای ما قدرت انقلابگری انبیا را ندارند
يکشنبه 5 خرداد 1398 - 16:28:41
ایسنا - علمی - خراسان رضوی
پیام خراسان - دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال گفت: امروز حوزههای ما قدرت انقلابگری انبیا را از دست داده و تنها میخواهند وضع موجود را حفظ کنند. تنها صحبت سیاسی میکنند، اما باید با فلاسفه وارد دیالوگ شوند.
به گزارش ایسنا- منطقه خراسان، بیژن عبدالکریمی، امروز در نشستی با موضوع آینده روحانیت در جهان معاصر که در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، اظهار کرد: یکی از مبرمترین نیازهای جامعه ما و جهان اسلام این است که به آسیبشناسی روحانیت و حوزههای علمیه بپردازیم. باید بپذیریم که روحانیت یکی از قدیمیترین و اصیلترین اقشار جامعه ماست.
وی با بیان اینکه سرنوشت اجتماعی ما به شدت با تقدیر حوزههای علمیه پیوند خورده است، عنوان کرد: اگر حوزهها تحولپذیر باشند، در تقدیر اجتماعی ما تاثیرگذار است، بنابراین باید وارد دیالوگ با حوزههای علمیه شویم و برخوردهای تخریبی و کینهتوزانه راه به جایی نمیبرد. حوزهها وارث فرهنگ عظیم تاریخی بوده و حامل و حامی سنت تاریخی ما هستند. جامعه ما در هر مسیری بخواهد حرکت کند، چارهای ندارد که نسبت خود را با سنت تاریخی خود تدوین نماید.
عبدالکریمی افزود: هر نوع تحول فکری و فرهنگی باید با وجدان مغفوله اجتماعی ارتباط برقرار کند. حوزهها با این وجدان پیوند دارند. شرایط تاریخی به سمتی حرکت کرده که امروز میتوان با حوزهها وارد بحث و گفتوگو شد. کسانی که در خصوص سنت تاریخی، روحانیت و حوزهها بحث میکنند، از یک موضع روشنگرانه وارد بحث میشوند.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال ادامه داد: نگاه من به روحانیت از موضع عقل روشنگرانه نیست. در سنت تاریخی ما بصیرتهای بسیار بنیادینی وجود دارد که از دستاوردهای بزرگ تاریخ بشری است، به طبع آن من لحن تخریبی با حوزهها ندارم، بلکه لحن من ناشی از حس احترام به حوزهها است و بر اساس این احترام، خواهان آسیبشناسی جدی هستم. این آسیبشناسی از منظر سکولار و عقل روشنگرانه جدید نیست که خواهان تخریب بنیادین سنت تاریخی است.
عضو هیات مدیره انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران اضافه کرد: من در حوزه فرهنگ و تمدن با حوزههای علمیه بحث میکنم و به دنبال تقویت و تضعیف جریانهای سیاسی نیستم. موضع من بحث سیاسی نیست. امروز این نگاه به روحانیت که در هالهای از قداست پیچانده شده که امکان بحث در خصوص آن نیست و اینکه روحانیت را تافته جدابافته بدانیم، دگرگون شده است. دوران اینگونه صحبتها به سر آمده و نمیتوانیم بگوییم هرچه پیروزی و ارزش وجود دارد متعلق به روحانیت و هرچه خیانت بوده متعلق به نوگرایان است.
وی با اشاره به اینکه نهاد روحانیت یک نهاد بشری بوده که در تاریخ بشر ظهور یافته است، تصریح کرد: هر حکمی در نهادهای بشری برای این نهاد نیز حاکم است. نهادهای دیگر از شرایط جهانی اثر پذیرفته و طی تاریخ تحول میپذیرند که این در خصوص حوزهها نیز صادق است. حوزهها با شدت و ضعف مقوله فرهنگی نسبت دارند. نهاد روحانیت یکی از پدیدارهای عالم است که این پدیدارها پیچیده هستند و تک ارزشی نیستند. با این حرف که روحانیت خوب یا بد است، نمیتوان این پدیدار تاریخی را مورد بررسی قرار داد.
عبدالکریمی خاطرنشان کرد: روحانیت یک مفهوم کلی است و هر مفهوم کلی بسیاری از واقعیتها را قربانی میکند. روحانیت قشر وسیعی را در بر میگیرد، از پوپولیستترین آخوندها تا چهرههایی همچون علامه طباطبایی. ما با پدیده پیچیدهای مواجه هستیم. از سوی دیگر به لحاظ متولوژیک حق نداریم ذاتگرایانه با پدیدهها برخورد کنیم، بنابراین ذاتی به نام روحانیت وجود ندارد و روحانیتها در دورههای مختلف مدام متحول میشوند. افرادی را در روحانیت داریم که هویت آنها با سیاست تعریف میشود و برخی با قدرت سیاسی کنار نیامدند، بنابراین تنوع وجود دارد. بسیار عوامانه است که به سادگی برخورد کنیم.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بیان کرد: اگر حوزههای علمیه به آینده خود در جهان کنونی علاقهمند هستند، باید به پارهای از مقولات بیندیشند. اول بحث معاصریت است، اگر نهادی نتواند به معاصریت دست پیدا کند، نمیتواند خود را با جهان خود سازگار کند. معاصریت یک امر تدوینی نیست، بلکه امری تاریخی و یک مساله فلسفی است. حوزههای ما دچار تاخر تاریخی هستند، روحانیت تحت تاثیر فلسفه ارسطویی است. نظامی که حوزههای ما در آن تنفس میکنند، تحت تاثیر معرفتشناسی سنتی یعنی ارسطویی است.
عضو هیات مدیره انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران گفت: این تصور غالب و رایج در حوزهها که با عقل افراد میتوان به فلسفه جواب داد، یک توهم است. به این دلیل که روحانیت ما فاقد نگرش تاریخی است و همچنین فراتاریخیت. مراد من از فراتاریخ یک حقیقت و منظور حضرت حق است. خطای بزرگ و نابخشودنی روحانیت که باعث بحران شدید شده این است که امور تاریخی را جایگزین دین کرده و دین تنها با فراتاریخ نسبت دارد.
وی افزود: اگر حوزه علمیه به خود نیاید، با آسیبهای بسیار زیادی مواجه خواهد بود که در جامعه خود شاهد پدیدههای زشتی در این زمینه مانند توهین و ترور هستیم که دلیلش این است که ما امور تاریخی را جانشین امر فراتایخی کردیم. به دلیل فقدان نگرش تاریخی است که بخش عمده روحانیت ما زیست جهان مردم را به رسمیت نشناختند و تصور میکنند که مجموعهای از ابزارهای نو است. زیست جهان مدرن به لحاظ تاریخی با زیست جهان تاریخی متفاوت شده و عقل ، معنای ارزش و اخلاق امروز با گذشته متفاوت است.
عبدالکریمی ادامه داد: به دلیل فقدان نگرش تاریخی و به رسمیت نشناختن زیست جهان مدرن، روحانیت و حوزهها درک سیاسی از مدرنیزه و غرب دارند، تهاجم و شبیخون فرهنگی که مطرح میکنند، یک مفهوم سیاسی است، در واقع غرب یک نحوه فهم هستی است. نکته عدم درک اجتنابناپذیری مدرنیته است. مدرنیته توطئه استعمار و جهانگشایی قدرتهای غربی نیست، بلکه یک رویداد عظیم تاریخی از آن خودکننده است که همه جهان را در بر گرفته و هیچ نقطهای بیرون از مدرنیته وجود ندارد. ما نیازمند بازتعریف امر دینی در این زیستجهان هستیم.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال با بیان اینکه ما در چند دهه اخیر با ظهور دومین شکاف تمدنی مواجه هستیم، عنوان کرد: در دو قرن مساله ما سازگار کردن عالم سنت با مدرن بود و امروز عالم جدیدی ظهور پیدا کرده که عالم مدرن را زیر آب برده و آن عالم پسامدرن است. امروز در جهان ما پدیدارهایی ظهور پیدا کرده که نمیدانیم باید با آن چه کنیم. شکاف بدنی بدین معنی است مقولاتی که حوزه علمیه ما میاندیشید با جهان مدرن سازگاری نداشت و هنوز سازگار نشده بود که با عالم نوظهوری مواجه شدیم و مقولاتی نداریم که ذهن خود را با جهان سازگار کنیم.
عضو هیات مدیره انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران اضافه کرد: دولت و قدرت سیاسی در پسامدرن نمیتواند همان نقشی را داشته باشد که در دوران سنتی و مدرن داشته است. امروز خانواده معنایی دارد که این معنا نهاد سنتی خانواده را فروپاشانده و امروز در دوران پسامدرن، خانواده هستهای در حال متزلزل شدن است و دیگر خانواده معنای گذشته را ندارد. باید واقعیت را ببینیم و به رسمیت بشناسیم تا راهکار را به دست آوریم. این راهکار تنها فقهی نیست، بنابراین نهاد روحانیت در جهان پسامدرن، شان و جایگاه دوران مدرن خود را ندارد.
وی خاطرنشان کرد: روحانیت در تاریخ ما نقش مهمی داشته و دارد. روحانیت حامل فرهنگ سنتی ما است، اما فرهنگ بدون تفکر میمیرد. روح فرهنگ، تفکر و روح تفکر، پرسشگری است. حوزههای علمیه ما حافظ فرهنگ است، اما این روح در آن وجود ندارد و پرسشگریهای بنیادین در حوزههای علمیه ما سرکوب میشود. امروز حوزههای ما قدرت انقلابگری انبیا را از دست داده و تنها میخواهند وضع موجود را حفظ کنند، تنها صحبت سیاسی میکنند، اما باید با فلاسفه هم وارد دیالوگ شوند.
عبدالکریمی با اشاره به اینکه فرهنگ سنتی ما مبانی حکمی بسیار نیرومندی دارد، اما متاسفانه آنچه غالبا در حوزهها غلبه دارد، فقه محوری است، تصریح کرد: حوزهها فقهالاکبر را به پای فقهالاصغر قربانی کرده است. با فقهالاصغر نمیتوان به جنگ فقهالاکبر رفت.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال افزود: اگرچه هنوز در کشور خود چنین بنیادگرایی را نداریم، اما رگههای آن وجود دارد. آنچه روحانیت از دین بیان میکند دین موروثی یعنی دین مردم بوده که مسالهای فرهنگی است و دین نیست. پژوهش در خصوص دین نیز به معنای دینداری نیست. دین به معنای خانه کردن در ساحت قدس است.
عضو هیات مدیره انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران گفت: دیندار کسی است که ندای حقیقت در جانش به سخن درآید. روحانیت ما فرزند زمان خودش نیست. بد به حال نهادهایی که تاریخ از آنها حمایت نمیکند و حوزههای ما امروز دچار تاخر تاریخی هستند، با زمانشان کوک نیستند و گشودگی به جهان را از دست دادهاند. حوزهها مواجهه آزاد با همه سنن بشری را ندارند.
وی خاطرنشان کرد: امروز حوزههای علمیت ما اسیر شرقشناسی وارونه شدهاند. برخورد روحانیت با مسائل اجتماعی، فردی و اخلاقی بوده و درک ساختاری ندارد. روحانیت نگاه فردگرایانه و اخلاقی از مسائل دارد و برای وضع موجود آلترناتیو ساختاری ندارد.
عبدالکریمی با بیان اینکه حوزههای علمیه ما در مقام یک نهاد بیشتر خواهان حفظ است، عنوان کرد: این امر به لحاظ نظری میتواند بسیار خطرناک باشد. جهان، تاریخ و زندگی سوژهمحور نیستند. جهان روی اندیشههای ما نمیچرخد و صاحب دیگری دارد، تاریخ نیز چنین است و از ایدههای ما تبعیت نمیکند. زندگی هم اینگونه است. همه وجود زندگی ما بر اساس اندیشه، طرحها و برنامهها پیش نمیرود. تفکر نیز سوژهمحور نیست و ما مسیر تفکر را تعیین نمیکنیم. ذات دینداری نیز چنین است، یعنی باید قایل بود که در این جهان بنیادی است که تو باید تابع آن حقیقت باشی نه آن حقیقت تابع تو.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال تصریح کرد: تفکر عبارت است از فهم تاریخ هستی. هستی تحولاتی دارد و متفکر نسبت به این تحول گشوده است. متفکر میکوشد جهان را همانگونه که هست ببیند و نامتفکر جهان را آنگونه که سیستم بیان میکند، میببیند. سیستم یک برساخت تاریخی بوده و فقه نیز برساخت تاریخی است
عضو هیات مدیره انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران بیان کرد: اگر احیای امر دینی در جان من باشد، جایی برای من نمیماند که بخواهم از باورها، سیستم اعتقادی، عمامه و مرجعیت خود دفاع کنم. چیز دیگری جانشین یگانه مرجعیت اصیل شده که جان آدمی به این مرجعیت اصیل بسته است و آدمی در نبود آن گم میشود. باید تجدید عهدی با حقیقت صورت گیرد. ما دچار خودبنیادی هستیم.
انتهای پیام
http://www.khorasan-online.ir/fa/News/153640/امروز-حوزههای-ما-قدرت-انقلابگری-انبیا-را-ندارند
بستن
چاپ