پیام خراسان
نوعروسهايي که منتظرکمک هزينه جهيزيه هستند
fiogf49gjkf0d
چهارشنبه 10 دي 1393 - 8:52:11 AM
مهر
 زير سقف اين آسمان در همين نزديکي و در شهر خودمان، هستند آدم هايي که به دور از زرق و برق و ريخت  و پاش هاي روزگار خيلي ساده زندگي مي کنند؛ افرادي که با وجود مشکلات فراوان زندگي و ناملايمات و پستي و بلندي هاي زندگي کمر خم نکرده، دست به زانو گرفته و يک تنه جور زندگي را کشيده اند اما امروز ديگر رمقي برايشان نمانده است.

مادران و پدراني هستند که شبانه روز تلاش کرده اند تا اشکي بر گونه فرزندان خود نبينند و جگر گوشه هايشان را بدون پول و رخت به خانه بخت نفرستند، دختراني که براي آغاز زندگي مشترکشان به جهيزه اي ساده و مختصر قانع هستند. اما همين جهيزيه مختصر هم امروز از عهده والدينشان بر نمي آيد و اگر دستي نباشد تا ياريشان کند به ناچار کمر خم مي کنند.

براي لمس زندگي تني چند از اين تلاش گران عرصه زندگي با چند تن از مسئولان کميته امداد به خانه هاي آنها سر مي زنيم.

مي‌گويد: دختر است و حساس؛ مثل همه دخترهاي اين شهر و اين ديار که آرزو دارند وقتي زندگي مشترک را زير سقفي آغاز کنند دغدغه‌ گرم کردن اين خانه با بخاري و پختن غذا با قابلمه را نداشته باشد.

مي افزايد: اما چه کنم، ندارم و همه لوازمي که خريدم يک دست رختخواب، اندکي از لوازم آشپزخانه و چرخ گوشت بيشتر نيست.

مي گويد؛ چه بايد بگوييم از اين زمانه، به چه کسي بايد بگوييم که گوشت و برنج را مي‌گذاريم براي زماني که عروس ودامادهاي مان به خانه مي آيند تا بچه‌هايم در برابر همسرانشان خجالت نکشند.

چه بايد بگوييم از اين زمانه، به چه کسي بايد بگوييم که گوشت و برنج را مي‌گذاريم براي زماني که عروس ودامادهاي مان به خانه مي آيند تا بچه‌هايم در برابر همسرانشان خجالت نکشند.ابراز مي کند: به چه کسي بايد بگوييم که دخترم تا چند ماه آينده قرار است به خانه شوهرش برود و اين روزها جلوي فاميل داماد با سيلي صورت مان را سرخ نگه مي‌داريم تا کسي متوجه نشود که هنوز هيچ اسباب و لوازمي براي دخترم نخريده‌ايم.

مي افزايد: اگر سردي هوا نبود شايد تعداد روزهايي که سرکار مي‌رفت بيشتر مي‌شد اما اين روزها هر چند روز يکبار سرکار مي‌رود و حساب دخل و خرج زندگي خودش و دو دخترش را  روي يارانه‌هاي دولت باز کرده، البته به اين فهرست بايد خريد اندکي لوازم جهيزيه دو دخترش را نيز اضافه کند.

شش فرزند را تنهايي خانه بخت فرستاده ام

وقتي از زندگي‌اش مي‌گفت بغض را از لابلاي صدايش که بريده بريده جملات را ادا مي‌کرد مي‌شد حس کرد، اينکه 8 بچه را با وجود بيماري و فوت همسرش به تنهايي بزرگ کرده، اينکه حالا شش فرزندش را همه با کم و زيادهاي زندگي‌اش به خانه بخت فرستاده است.

اما حالا سن و سالي از او گذشته و ناملايمي هاي زندگي همراه با بيماري امانش را بريده، آنقدر که ديگر تواني براي کار کردن سر زمين کشاورزي، کارخانه کمپوت و رفت و روب خانه‌هاي افراد براي خريد جهيزيه دو دختر کوچکش را ندارد.

مسير اول مان بلواري است که توس مي نامنش، نامي که با شاهنامه گرده خورده است، همگام با اسلامي رئيس اداره امور حمايت‌هاي اجتماعي، حسيني کارشناس امور حمايت‌هاي خاص و ايراني کارشناس امور جهيزيه حمايت از خانواده کميته امداد امام خميني(ره) مشهد سراغ دو خانواده تحت پوشش کميته امداد امام خميني(ره) رفتيم.

در ابتداي مسير اسلامي رئيس اداره امور حمايت‌هاي اجتماعي اين نهاد، شرح کوتاهي از اين خانواده‌ها ارائه مي‌دهد و مي‌گويد: اين خانواده‌ها جزء زنان سرپرست خانواده و زير پوشش کميته امداد هستند که يک يا چند دختر نوعروس و در انتظار تامين جهيزيه براي رفتن به خانه بخت دارند.

بعد از گذشتن از بلوار توس وارد يک کوچه شش متري شديم و آن گونه که مددکار كميته امداد با دست نشان مي‌داد بايد کمي جلوتر مي‌رفتيم.

در اندک فرصتي که تا رسيدن به خانه اين زن سرپرست خانواده بود از اين مددكار جزئيات اين خانواده تحت حمايت امداد و دليل انتخاب آنان در بين تمام خانواده هاي کميته امداد راجويا شدم که گفت: همه افرادي که تحت پوشش کميته امداد امام خميني(ره) هستند به نحوي با مشکلات بسياري براي گذران زندگي دست و پنجه نرم مي‌کنند اما در اين بين افرادي داريم که مشکلات آنان در برابر با ديگر افراد از شدت بيشتري برخوردار است.

اين مددکار کميته امداد امام خميني(ره) چند قدم مانده به خانه اي که ما شير زن مي ناميم اش (همان زن سرپرست خانواده) شرح زندگي و شرايط فعلي اين خانواده را با سروسامان دادن به جملاتش قبل از ورود اين گونه تکميل مي‌کند: اين يکي از چند زن سرپرست خانواده است که در حال حاضر دو دختر نوعروس دارد که با شرايط کارگري و اجاره نشيني و مخارج زندگي، سعي دارد جهيزيه دو دخترش را تهيه کند.

بوي گل‌هاي زعفران همان بويي که در بدو ورود به فضاي کوچک خانه خانم شير زن احساس ‌کرديم اينك قدري بيشتر شده بود و با چشم چرخاندن به فضاي خانه؛ گوشه سمت راست روي چادري مندرس مقداري گل زعفران انباشته شده بود.

براي کسب درآمد هر کار حلالي در توانم باشد انجام مي دهم

با نگاه ما شير زن به سراغ گل‌ها مي‌رود و چادر را جمع و جور مي‌کند و مي‌گويد: يکي از کارهايي که اين روزها مي‌توان تاحدودي براي کسب درآمد روي آن حساب بازکرد همين تميز کردن گل‌هاي زعفران است.

 تقريباً براي هر يک کيلوگرم گل زعفران كه پاك مي كنيم 3500 تومان پول مي‌دهند. او در ادامه مي‌گويد: چه کنم براي کسب پول و درآمد هر کار حلالي که بتوان در خانه انجام داد را قبول مي‌کنم حتي با اينكه نسبت به بوي زعفران حساسيت دارم.

اين زن سرپرست خانواده در وصف حال و روز زندگي و کارکردنش ‌مي‌گويد: اگر سردي هوا نبود شايد تعداد روزهايي که سرکار مي‌رفتم بيشتر مي‌شد اما اين روزها هر چند روز يکبار سرکار مي‌روم و فعلا دخل و خرج زندگي را با يارانه‌ها دولت مي‌گذارنم.

اگر سردي هوا نبود شايد تعداد روزهايي که سرکار مي‌رفتم بيشتر مي‌شد اما اين روزها هر چند روز يکبار سرکار مي‌روم و فعلا دخل و خرج زندگي را با يارانه‌ها دولت مي‌گذارنم.سراغ شرايط روزهاي زندگي سختش را که مي‌گيرم؛ او سرفصل زندگي‌اش را با جدايي آغاز مي‌کند: همسرم معتاد شده بود و هرکاري کردم تا ترک کند فايده نداشت، تا اينکه چهارسال قبل از شوهرم جدا شدم.

وقتي با صداي آرامي ادامه شرايط زندگي‌اش در اين سال‌ها را براي من توصيف مي‌کرد بغض را مي‌شد از صداي آرام و بريده بريده شدن جملاتش که پيوستگي رشته کلام را از او ربوده بود حس کرد: مشکلات زندگي مشترک مان روز به روز بيشتر مي‌شد و هرچقدر همسر سابقم درآمد داشت براي خريد مواد مخدر خرج مي‌کرد.

 روزهاي اول مثل همه معتادها مي‌گفت که براي راحتي اعصابش از مخارج و شرايط سخت زندگي مواد مصرف مي‌کند اما در ادامه نه تنها مصرف مواد او کم نشد بلکه به سمت مواد جديد و شيشه هم کشيده شد. اين اوضاع درشرايطي بود که من داراي دو فرزند دختر شده بودم.

در حالي که صحبتش را ادامه مي‌داد سعي داشت قرمزي چشم‌هايش و حلقه زدن اشک‌هايش را با گره زدن نگاهش به زمين مخفي کند: با اين اوضاع بود که تصميم گرفتم از همسرم جدا شوم و حضانت دو دخترم را نيز بر عهده گرفتم. آن روزها همه مي‌گفتند با اين شرايط اقتصادي چگونه مي‌خواهي براي خودت و دو دختريتيم ات سرپناه باشي و من تنها يک جواب داشتم؛ با کار کردن و توکل به خدا.

آن گونه که اين سرپرست خانواده مي‌گويد بعد چهار سال دو دخترش را با درآمد پاره وقت کارگري سروسامان داده و هر دوي آنان سه سالي است ازدواج کرده‌اند اما حالا جهيزيه و فرستادن اين دو دختر به خانه بخت با هزينه‌هاي سرسام آور لوازم خانگي، کنار تمام مشکلات اقتصادي ريز ودرشت مخارج خانه و اجاره‌نشيني قد علم کرده است.

تمامي جهيزيه؛ دو دست رخت و دوتا ظرف، به گفته او دختر کوچکش سه سالي است نامزد کرده اما بدليل نداشتن شرايط مالي هنوز نتوانسته جهيزيه‌ او راکامل کند و به خانه بخت بفرستد و در اين شرايط، يک سال قبل هم دختر بزرگتر نامزد مي‌کند و حالا جدا از دختر کوچکتر بايد لوازم جهيزيه دختر ديگرش را نيز آماده کند.

سراغ دخترها که مي‌روم با اشاره دست، تنها اتاق خانه را نشان مي‌دهد. فضاي اتاق کوچک بود و اندك جهيزيه هر دو دختر گوشه اي از اتاق گذاشته شده بود.

 آن گونه که دختر کوچکتر خانواده، سرجمع همه جهيزيه خودش و خواهرش را ليست مي‌کرد؛ يک دست رختخواب، چرخ گوشت و مقداري لوازم و ظروف ريزآشپرخانه بود.

البته اين نوعروس اين را هم ضميمه صحبت‌هاي خودش مي‌کند که هنوز قابلمه و اجاق گاز که جزء موارد اصلي يک زندگي به حساب مي آيد را به دليل گراني نخريده است.

5500 نوعروس استان چشم انتظار تسهيلات جهيزيه

ميسر دوم همت آباد- خانواده دومي که همراه با کارشناسان کميته امداد امام خميني(ره) سراغ آنان مي‌رويم ساکن همت آباد مشهد بودند.

قبل از رسيدن به محل زندگي خانواده دوم از اسلامي، رئيس اداره امور حمايت‌هاي اجتماعي کميته امداد خراسان‌رضوي کم و کيف وضعيت خانواده‌هاي تحت پوشش کميته امداد امام خميني(ره) را براي دريافت کمک هزينه جهيزيه جويا شدم كه او گفت: با وجود همه تلاش‌هايي كه در اين چند سال براي تامين کمک هزينه جهيزيه به نوعروسان کميته امداد صورت گرفته اما در عمل همچنان به واسطه تنگناهاي اعتباري تعداد پنج هزار و 500 خانواده در نوبت دريافت کمک هزينه جهيزيه داريم.

 وي اين را هم ضميمه گفته‌هايش مي‌کند که در سال 92 تعداد چهار هزار و 787 کمک جهيزيه با کمک خيران نيکوکار و دولت به نوعروسان اهدا شد و امسال هم تاکنون تعداد يک هزار و 837 کمک جهيزيه اهدا شده است.

سال 92 تعداد چهار هزار و 787 کمک جهيزيه با کمک خيران نيکوکار و دولت به نوعروسان اهدا شد و امسال هم تاکنون تعداد يک هزار و 837 کمک جهيزيه اهدا شده است.اسلامي در لابه لاي صحبت‌هايش به حمايت‌هاي خيران و نقش و جايگاه کليدي نيكوكاران در حمايت از اين خانواده‌ها اشاره کرده و مي‌گويد: بي شک اگر افزايش کمک خيرين بيش از آنچه که اکنون براي اعطاي کمک هزينه جهيزيه همراهي مي‌کنند باشد، قطعاً فهرست افرادي که درانتظار دريافت اين کمک هزينه هستند، کاهش مي‌يابد.

او آموزش هاي كميته امداد كه براي تحكيم بنيان خانواده وثبات زندگي شان درقبل از ازدواج نوعروسان ارايه مي شود را به حرف هايش اضافه مي كند و ادامه مي دهد: چه كنيم كه فعلا با مشكل كمبود اعتبارات مواجه ايم كه جهت رفع آن، يك همت مضاعف و همه جانبه اي را از سوي خيرين انتظارداريم.

نزديک محل سکونت مددجو که شديم گل و لاي کوچه بيش از همه چيز نگاه‌ها را به زمين و اوضاع رفت و آمد جلب مي‌کرد. برخلاف اغلب کوچه‌ها که آسفالت بود کوچه‌ اين مددجوي کميته امداد هنوز در رديف همان کوچه‌هاي خاکي با گل و لاي خاص بارندگي‌هاي پائيزي و زمستاني قرار داشت.

البته اوضاع بارندگي‌هاي پائيزي امسال و کاهش آن بر همگان روشن است و تنها يک نکته براي وجود گل و لاي اين كوچه پر رنگ ترديده مي‌شد آن هم فاضلاب وسط کوچه، است.

همت مردانه يک شير زن ديگر، بزرگ کردن هشت يتيم است، در خانه که زده شد، مادري 55 يا 60 ساله لنگ لنگان، اما با لبخندي مهربان و روي خوش به استقبال ما و گروه همراه آمد.

بعد از وارد شدن به خانه‌اش با دست بالاي اتاق را نشان داد با تعارف خواست تا آنجا بنشينيم. چند دقيقه‌اي با حال و احوال پرسي گذشت و بعد از آوردن چاي داغ، وصف‌ حال و احوال خانواده‌اش و اينکه چگونه اين روزها دخل و خرج زندگي با سه پسر و پنج دخترش را تامين مي‌کند، اين گونه توضيح مي‌دهد: حدود 30 سال قبل بود که با توجه به مشکلات زندگي از قوچان به همراه بچه‌ها و همسرم به مشهد آمديم و چند سالي با کارگري شوهرم و شغل مغني گري، مخارج زندگي را تامين کرد.

به اينجا که رسيد کمي مکث کرد و بعد از گرفتن نفس جديد ادامه روايت زندگي‌اش را از سر گرفت. نمي دانم شايديادآوري آن روزها بغض را به حنجره‌اش بازگردانده بود: چند سال بعد از آمدن ما به مشهد، همسرم با توجه به کارسختي که داشت به سرطان مبتلا شد و بعد چند ماه دوا و درمان فوت کرد و من ماندم و هشت فرزند يتيم.

چند سال بعد از آمدن ما به مشهد، همسرم با توجه به کارسختي که داشت به سرطان مبتلا شد و بعد چند ماه دوا و درمان فوت کرد و من ماندم و هشت فرزند يتيم.کار کردن در زمين کشاورزي در تابستان و کار کردن درکارخانه کمپوت به صورت پاره وقت در زمستان همه کارهايي بود که اين سرپرست خانواده براي بزرگ کردن هشت يتيم خود انجام داده بود اما حالا مي‌گويد که" از پادرد نمي‌تواند حتي بايستد چه برسد به کار کردن در زمين‌هاي کشاورزي.

با اين وجود از هشت فرزندش تنها دو دختر در خانه داشت که بايد به خانه بخت مي‌فرستاد و ديگر بچه‌ها را با همين کارگري راهي زندگي مشترک کرده بود.

خداي دختر من مثل خداي همه دختران اين شهر بزرگ است

اين شير زن مي گويد: گوشت فقط وقتي بچه‌ها با همسران شان مي‌آيند مي‌خوريم. از دخترش که در دوران عقد هست و بايد به خانه شوهر برود، پرسيدم و از اينکه با اين بيماري چگونه جهيزيه او را فراهم مي‌کند؟ و او تنها با يک جمله جواب اين پرسش‌هايم را مي‌دهد:نمي دانم چگونه اما خداي دختر من مثل خداي همه دختران اين شهر بزرگ است.

زياد از سختي‌هاي زندگي اش نگفت شايد آنچه که بايد مي‌گفت در همين بزرگ کردن بچه‌ها بدون همسر و فرستادن آنان به خانه خودشان کفايت همه جملات و سختي‌هايي که کشيده بود را مي‌کرد اما زمان خداحافظي و هنگامي که گفتم همت شما بيش از يک مرد در اين روزگار است بغض گلويش که حرف براي گفتن بسيار داشت ترکيد و اشکش سرازير شد.

هق هق گريه امان را از اداي واضح جملات او گرفته بود و چند لحظه به همين روال گذشت. بعد از گذشت اندک زمان آرام مي‌شود و جملاتش را اينگونه ادامه مي‌دهد: آقا چه بايد بگوييم از اين زمانه، به چه کسي بايد بگوييم که گوشت و برنج را مي‌گذاريم براي وقتي که دامادها و عروس‌هايمان به خانه ما مي‌آيند تا بچه‌هايم در برابر همسرانشان خجالت نکشند. به چه کسي بايد بگويم که دخترم چند ماه آينده قرار است خانه شوهرش برود و جلوي فاميل داماد با سيلي صورت مان را سرخ نگه مي‌داريم تا کسي متوجه نشود که هنوز هيچ چيزي براي دخترم نخريده‌ايم.


http://www.khorasan-online.ir/fa/News/2033/نوعروسهايي-که-منتظرکمک-هزينه-جهيزيه-هستند
بستن   چاپ