پیام خراسان
توسعه سهم ماست، حق مسلم ماست!
fiogf49gjkf0d
سه شنبه 11 آبان 1395 - 11:32:38 AM
نوانديش
خراسان انلاين- به خيالمان رسيده که با کلاس شده ايم، او با لباس تر و تميز و اتو کشيده، ماشين تميز و آدامس در دهان به نشانه هاي با کلاس بودنش، در خيابان مي راند.
پشت سر اويم که ناگهان دستمال کاغذي از شيشه ماشينش به بيرون پرت مي شود.
از کنارش رد مي شوم و با انگشت سبابه به او مي رسانم که نه نه! کارت درست نبود.
با قيافه اي که نشان از End کلاس است، جواب مي دهد که به تو چه!، مگر داروغه اي يا پليسي يا فضولي يا.
از پشت شيشه دودي ماشينش سر چهار راه پشت چراغ قرمز با عينک دودي که به چشم دارد، انگشت سبابه اش را در بيني اش مي چرخاند و چه اصراري دارد که آن فضول مانده در بيني اش را با هر فشار و فشوري از جا بکند!
تا مي بيند که نگاهم روي اوست با پشت انگشت سبابه اش بيني اش را به دو طرف مي کشد و باز با قيافه اي که نشان از Endکلاس است جواب مي دهد که به تو چه!، مگر داروغه اي يا پليسي يا فضولي يا.
بوي آشغال و زباله جلوي واحد مسکوني اش، آپارتمان را برداشته و من از طبقه پنجم به همکف مي روم، در طبقه سوم هم کابين آقا يا خانم با کلاسي مي شوم که معطر به آخرين ادوکلن بورس دنيا هست و پلاستيک سوراخ دار پر از آشغال که بويش ساختمان را برداشته در دستاني است که دستکش فلان قيمت به دست دارد!
با نحوه سلام و رفتارم به او اعتراضم را نشان مي دهم و او که به نظر خيلي خود را با فرهنگ و متشخص نشان مي دهد با قيافه اي که نشان از Endکلاس است، چنان کابين آسانسور را در طبقه همکف در حاليکه آب کثيف از پلاستيک زباله چکه مي کند، ترک مي کند، که گويي به تو چه!، مگر داروغه اي يا پليسي يا فضولي يا.
در محل کار در حاليکه همه اجزا و اسباب و لوازم اتاقش استاندارد است، با رفتارش به هنگام پاسخ به ارباب رجوع کوهي از تکنولوژي و آداب و رسوم اداري را به رخ مي کشد، در حاليکه جاي رد استکان چاي روي برگه هاي اداري من که بايد به تأييدش مي رسيد دهن کجي مي کند، گويا دايره اي همچون مهر تاييد او بر کاغذ حک شده و وقتي با حالتي متعجب به برگه اي که تحويل من داده نگاه مي کنم که چرا چنين است با قيافه اي که نشان از Endکلاس است جواب مي دهد که به تو چه!، مگر داروغه اي يا پليسي يا فضولي يا.
و چندين و چندين نکات متعدد ديگر که همگي ما در اطرافمان هر روزه شاهدش هستيم و البته هر کداممان خود را از اين بي کلاس بازي ها مبرا مي دانيم! کاش يکبار در روز دوربيني به خود وصل مي کرديم و از صبح تا شب رفتار خود را نظاره گر مي شديم.
اين ها همان حرف هاي ناگفته ايست که از يک ملت با فرهنگ و متمدن و ملتي که مي خواهد راه توسعه را در پيش بگيرد سر مي زند.
به نظر مي رسد بايد از خود شروع کرد، ابتدا بايد روح و تن و رفتار خود را جلا دهيم و در نحوه رفتار، برخورد و تعامل در جامعه خود را ساخته و با تواضع و آرامش رفتار کنيم، رفتار انساني، محبت، خوش خلقي و خوش برخوردي را به يکديگر هديه دهيم، آنگاه به حرکت و بالا رفتن به پله بعدي فکر کنيم.
** توسعه يابي، توسعه خواهي مي طلبد.
توسعه خواهي، فرهنگ خود را مي طلبد و فرهنگ آن چيزي است که سالهاست با آن پز مي دهيم و فخر مي فروشيم.
جالب است! آيا پز دادن و فخر فروشي خود يک رفتار ضد فرهنگ نيست؟! که اگر هست، متأسفانه به يک فرهنگ بدل شده است.
حال اين ماييم و اين فرهنگ به جا مانده و اين شهر و استان پيش رويي که بايد به توسعه برسد.
فراموش نکنيم تک تک ما در اين مسير مسؤول، مقروض و محکوميم، چشم ها نبايد فقط به مسؤولين و مأمورين دولتي باشد، توسعه خواهي يک فرهنگ است که بايد در ذهن مردم در هر جا و مکان نقش بندد.
کاش آنان که دستشان به دهانشان مي رسد يکبار هم که شده به جاي اروپا، ترکيه، تايلند و اندونزي به ژاپن سفر مي کردند که هم فال است و هم تماشا.
ژاپن نمونه کشوري توسعه يافته بعد از جنگ جهاني دوم و بمباران هيروشيما و ناکازاکي است که در کوتاه زمان خود را به دست خود و با مشارکت مردمش و فرهنگ غني و سازنده تک تک شهروندانش ساخت.
بايد از کوچکترين و دم دست ترين مسائل همچون ادب و رفتار و فرهنگ سازي و اعتماد و باور سازي و تأکيد به نقش تک تک همشهريان و هم استاني ها در توسعه خواهي و توسعه يابي شروع کنيم.
چيزي که براي نسل ديروز، امروز و فردايي که مي آيد يک ضرورت و پيش نياز براي اتفاقات بزرگي چون توسعه خواهي است. چرا که توسعه سهم ماست، حق مسلم ماست!پس بهتر است از خداوند متعال بخواهيم:
سهم دستانمان را بخشش، سهم چشمانمان را عشق، سهم پاهايمان را معرفت،
سهم دهانمان را ذکر،سهم قلبمان را محبت، و سهم لحظاتمان را انسانيت ببخشد.

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/4744/توسعه-سهم-ماست،-حق-مسلم-ماست!
بستن   چاپ