بزرگنمايي:
خراسان انلاين- قرار بر اين بود که جبهه فراگيري تشکيل شود تا به نوعي اتحاد و انسجام
از دست رفته جريان اصولگرايي را دوباره احيا کند. بنابراين جمنا يا همان
جبهه مردمي نيروهاي انقلاب تشکيل شد و دوباره اميد به اردوگاه اين جريان
ريشه دار سياسي بازگشت. البته از همان ابتدا گمانهزنيهاي متعددي درباره
موفقيت يا عدم موفقيت اين تشکل تازه متولد شده از سوي تحليلگران هر دو
جريان سياسي کشور مطرح ميشد و اکثريت اميد چنداني به کاميابي جمنا
نداشتند.
اما با اين وجود اصولگرايان در قالب
جبهه مردمي گام در مسير انتخابات گذاشتند. اما همانطور که تحليلگران
پيشيبيني کرده بودند آرام آرام از آن فضاي مصمم و اميدوار و پرتلاش،
اختلافات و دلخوريهاي بسياري بيرون آمد. از يک سو طيف علي لاريجاني و جبهه
پايداري به آن ملحق نشدن و از سوي ديگر رايزني ها با سعيد جليلي و قاليباف
به نتيجه نرسيد. در کنار اينها حزب موتلفه نيز اعلام کرد درصورتي که
کانديداي آنها در ليست نباشد مستقل در انتخابات حاضر خواهد شد. البته
مشکلات به همين موارد خلاصه نشد و حضور مستقل ابراهيم رئيسي که اصولگرايان
يا حداقل بخشي از آنها بسيار تمايل و اصرار داشتند که به عنوان کانديداي
اصولگرايان وارد انتخابات شود، تا حدود زيادي اين جمنا را با مشکل جدي
مواجه کرد.
در همين خصوص اميرمحبيان استاد
دانشگاه و تئوريسين جريان اصولگرايي که معتقد است «پيشبيني رويارويي جمنا
با شرايط فعلي، دشوار نبود ولي خيليها دوست نداشتند واقعيتها را ببينند»
در گفتوگو با فرارو به بررسي وضعيت موجود در اردوگاه اصولگرايي پرداخته است که در ادامه مي خوانيد:
با
توجه به اينکه اين روزها شاهد انتقادها و يا حتي انشعاب از جمنا هستيم تا
چه حد اين حبهه را موفق ارزيابي مي کنيد و آيا در زمان باقي مانده
اصولگرايان را به هدفشان که اتحاد است مي رساند؟
پيشبيني
رويارويي جمنا با اين وضعيت دشوار نبود چنانچه از آغاز به آن اشاره کرده
بودم ولي خيليها دوست نداشتند واقعيتها را ببينند؛گرچه داوري درباره
توانايي جمنا در حل معضل موجود زود است. جمنا وارد بخش دشوار کارشده است.
هنر آنها درگذر از چالش اينجا آشکار ميشود. بهعنوان يک اصولگرا اميدوارم
که بر سختيها فائق آيند گرچه بهعنوان يک تحليلگر واقعگرا شرايط را خيلي
براي آنها مناسب نميبينم زيرا پا جا پاي شوراي هماهنگي اصولگرايان
گذاشتند که پيشتر ناتواني خود را در رساندن اصولگرايان به يکپارچگي نشان
داده بود.
ارزيابي شما از ليست کانديداهاي که معرفي کردند چيست.
نميخواهم
درباره افراد داورياي داشته باشم. کوشش من تحليل جريانات است نه اشخاص
مگر آنجا که فرد وزن و تاثير يک جريان را يافته باشد. روي هم رفته روند
پذيرش کانديداتوري هرکسي با هر وزني طبعا معضل کنوني را به دنبال داشت.
بايد شرايطي را براي کانديداتوري افراد قرار ميدادند مثلا ارايه يکصد
هزار امضاي تاييد کانديداتوري با مشخصات قابل ارزيابي؛ زيرا وقتي
کانديداتوري بدون دردسر تنها شهرت و موقعيت به ارمغان آورد چرا افراد بدون
هزينه خود را در اندازه رياست جمهوري مطرح نکنند؟ از سوي ديگر اگر کسي قادر
نباشد يکصد هزار امضا در جانبداري خود جمع کند چگونه ميتواند انرژي يک
جناح را مصروف خود کند و براي رقابت ملي رياست جمهوري وارد شود؟ يا مثلا
بهطور همزمان ارايه برنامههاي دقيق اجرايي براي اداره کشور و معرفي
کابينه سايه؛ زيرا اگر آنها برنامه نداشته باشند اگر هم فرضا رييس جمهور
شوند به دليل نبود برنامه با آبروي جناح و سرنوشت کشور بازي کردهاند!
اينها پارهاي از روشهاي اجرايي بود که به کانديداتوري افراد جديت ميداد
و شمار نامزدها را واقعي ميکرد.
درگيريها و اختلافات موجود ميان اصولگرايان از جمله پايداريها با جمنا، موتلفه با جمنا و... تا چه حد واقعي و مهم ارزيابي مي کنيد؟
طبعا
در اين تراز و اهميت، اختلافات آنها بيپايه نيست و بر روي سرنوشت سياسي
هرکدام از آنها تاثير گذار است. پايداري از نخست موضع روشني درباره جمنا
اتخاذ نکرد؛ آشکار بود پايداري جمنا را رقيب ميداند و عليرغم آنکه برخي
از اعضاي آنها اعلام کرده بودند آيت الله مصباح ديد مساعدي روي رئيسي دارد
و ايشان به «جبهه پايداري» تاکيد کرده که از رئيسي حمايت کنند؛ اين جبهه
عملا اعلام کرد که به "جمنا" نميپيوندد و تصميم اين جبهه براي انتخابات
رياست جمهوري بهزودي اعلام خواهد شد.
موتلفه نيز
انتظار اين برخورد و نهم شدن نامزدشان در ميان ده نامزد و حذف از فهرست را
نداشت و شايد احساس کرده است که رو دستخورده است ازاينرو دبير کل موتلفه
در واکنش به حذف نامزد خود گفت: معتقديم آقاي ميرسليم نسبت به تمام
نامزدهاي اصولگرايان امتياز بالايي دارد و بادامچيان از رهبران موتلفه نيز
گفته است: تکليف الهي خود مي دانيم که به «ميرسليم» رأي دهيم. ميرسليم هم
با سخن پهلودار اي قابل تامل گفته بود که موتلفه قديميتر از جمنا است.پس
اين ناسازگاريها فعلا جدي است و بايد آنها را قابل تامل در تحليل ارزيابي
کرد.
با
توجه به حضور مستقل آقاي رئيسي به نظر شما استراتژي اصولگرايان براي
انتخابات چيست؟ آيا از رئيسي حمايت مي کنند يا از کانديداهاي خود؟
جمنا
درروند حرکتي اکنون به پنج نفر رسيده است؛ در ميان آن نامزدها دو نفر
جديتر هستند؛ رييسي و قاليباف. شايد جليلي احساس کرده که زد و بندي صورت
گرفته و قرار است تيم دونفره رييسي و قاليباف برونداد جمنا باشند؛ از اين
رو، خود را کنار کشيده است. همان احساسي که احمدينژاد در سال 84 در برابر
شوراي هماهنگي داشت و احساس کرد که هدف نهايي لاريجاني است و او را براي
بازي گرم کردن آورده اند و سرانجام از ائتلاف بيرون رفت. بحث استقلال حضور
رييسي هم تاکتيک انتخاباتي است و همانگونه که پيشتر گفتهام رييسي بيرون
از جمنا داراي سازمان و هواداران منسجمي نيست که بر آن تکيه کند.
شانس آقاي رئيسي براي پيروزي را چقدر ميدانيد و ملاک شما چيست؟
بخت
آقاي رييسي براي پيروزي در انتخابات به عوامل چندي وابسته است. نخست؛
رسيدن جمنا به ايشان بهعنوان نامزد و سر فرو آوردن ديگر نامزدهاي دروني
جمنا در برابر اين گزينش؛ دوم؛ رقابت با رقباي درون جمنا که اکنون اعلام
استقلال کرده اند نظير جليلي و ميرسليم و ... سوم؛ پيروزي در رقابت با
محمود احمدي نژاد يا نامزد مورد نظر وي و نامزد احتمالي جبهه پايداري؛
چهارم؛ توانايي براي کسب شهرت اجتماعي لازم ميان اصولگرايان که او را نامزد
مقبول بشمارند. سرانجام گذر از موانع تخريبها و شبهات مطرحشده توسط
رقبا. آقاي رييسي از اين موانع عبور کند آنگاه ارزيابي درصد شانس رقابت
عقلاني تر است.